|
دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:39 :: نويسنده : حسین
خیلی وقته دیگه بارون نزده ![]()
دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:28 :: نويسنده : حسین
از چه بنویسم؟؟؟؟؟؟؟ امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی میکند ماندم که... از چه بنویسم، از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند و یا از تو که همیشه حرفهای مرا می شنوی از چه بنویسم، از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است، از زمینی بنویسم یا از زمان یا از نگاه مهربان، از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا از غزل هایی که هیچ وقت سروده نشدباز چه بنویسم... از چتری که هرگز زیر آن نیاستادم یا از حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم، من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم، من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را روی آن حک کنیم و باز از چه بنویسمممم؟؟؟؟؟ ![]()
دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : حسین
مطمئن باش بــرو ![]()
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : حسین
لمس کن کلماتی را ![]()
چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 22:46 :: نويسنده : حسین
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد در دایره حضورش تو را به من نشان دهد می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم هر وقت دلم هوای تو را کرد عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....
![]()
چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : حسین
دلم گرفته است عجیب از این روزگار از این همه هیچ ! وقتی فریاد های بی کس ام را هیچ کس نمی شنود وقتی کر می شوم از این همه سکوت وقتی آینه هم دروغ می گوید سادگی را وقتی این همه سیر می شوم از بودن و وقتی بال این پرستو بسته می شود به نگاهی ساده و بی ریا بمان قدری نزدیکتر بیاامیدی باش بی کسی های این مهاجر بال شکسته را ![]()
چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : حسین
دفتری بود که گاهی من و تو ![]()
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : حسین
ای کاش میشد آدما اینقدر نامرد نبودن ای کاش میشد دنیا قشنگتر از این بشه ای کاش میشد حداقل من میتونستم با این دنیا کنار بیام ای کاش میشد یه دوست پیدا کرد که بهت خیانت نکنه ای کاش میشد که دوستی با یه نفر برای خودش باشه نه چیز دیگه ای کاش تحمل تنهایی آسون بود ای کاش ... ![]()
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : حسین
یـــه وقتــــایـــی هـــســـ **قصه ی هر روز زندگی من**
![]()
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : حسین
نمیدونم چرا باز دلم گرفت یهو...باید یه بار دیگه با خودم برم بیرون...برم با خودم یه پیتزا بخورم...شاید با خودم دوست شدم...اینقدر که دیگه بخوام تنهاییمو با وجود یه رهگذر پر کنم که بعد وقتی خالی شد خالی بودن جاشو احساس کنم ![]()
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : حسین
بدم میاد از اینایی که وقتی دارن ![]()
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : حسین
بازم مي خوام از دلتنگي هام واست بگم از دلتنگي که عين درهاي بسته اي مي مونه که وقتي تو مياي باز ميشه وقتي ميري تنگ ميشه اندازه يک نقطه کوچولو دلم مي خواد احساسمو تو نوشته هام درک کني احساس دل تنگي منو بدوني که دلم فقط براي تو مي تپه دلم باز واسه ي چشمات پرمي کشه باز تو سينه بال بال مي زنه واسه ديدنت واسه خنديدنت واسه وجودت نازنين ترينم ديگه همه وجودم به تو متصله حتي نفس هاي خسته من دلم مي خواد نفس کشيدنام تکرار نشن دلم مي خواد يه نفس بياد و بمونه تو سينه واسه هميشه بمونه يا يه نفس از تو سينه بره بيرون ديگه بر نگرده بدون تو خيلي خستم خيلي تنهام بي تو بودن بد جوري خوردم مي کنه هر روز بي تو بودن هر لحظه جون کندن من هر لحظه مردنو زنده شدن من نه فداي تو بلکه فداي لحظه هاي با تو بودن کاش مي شد براي يک بار روز تو را رها کرد فقط يکبار قانون عشق را شکست حتي به تو فکر نکرد ولي نمي شه حتي يک لحظه نمي شه مگه مي شه بي ياد تو اصلاْ لحظه اي سپري بشه اصلاْ زمان از حرکت مي ايسته تو يک ديوونه داري که بي قرارته بي قرار هميشه منتظرت .... ![]()
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 22:55 :: نويسنده : حسین
ایــــن روزهــــا خیلـــــــــی چـــــیزهـــــــا دستــــــ مــــن نیسـتـــــــــــ ![]()
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 22:45 :: نويسنده : حسین
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
![]()
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 22:38 :: نويسنده : حسین
چقدر سخت است بی تو بودن و بی تو ادامه دادن و بی تو در خیال واحساس سیر کردن ! می دانم با اراده ی توست که من اراده می کنم با حس لطیف توست که غرق در احساس می شوم و برای ادامه دادن ، شور تازه ای در رگهایم جاری می شود بگذار همیشه حضورت را در قلبم حس کنم آنگاه می توانم هر گاه بخواهم با تو درد دل کنم چرا که تنها تویی که به اسرارم آگاهی و باز بهترین شنونده تو هستی و تویی محرم اسرار دل من وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت ولی نظرت را از من مگـــــــــیـر یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی ![]()
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : حسین
کاشکـــی تو رو سرنوشت ازم نگیره میترسه دلم ،بعد رفتنت بمیـــــره اگه خاطره هام یادم میارن تو رو لااقل از تو خاطره هام نـــــرو کی مثل من واسه تو قلب شکستش میزنه آخه کــــــــی واسه تو مثله منه؟ بمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون دل من فقط به بودنت خوشــــــــــــــــــه منو فکر رفتنه تو میکشـــــــــــــــــــــــــــه لحظه هام تباهه بی تـو زندگیم سیاهه بی تـو نمیتونــــــــــــــــــم بمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون دل من فقط به بودنت خوشـــــــــــــــــه منو فکر رفتنه تو میکشــــــــــــــــــــــــه لحظه هام تباهه بی تو زندگیم سیاهه بی تو نمیتونم ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 23:32 :: نويسنده : حسین
عشق واقعی هیچ وقت نمیمیره ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 23:20 :: نويسنده : حسین
آسمان بارانيست... همگي ميگذرند... چتردارن به دست... تانباردباران"برسروصورتشان... اما........... من تنهاورها زيراين سقف سياه مينشينم بي تو... وبه تو....مي انديشم... ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : حسین
دلم برای تو که نه! ولی برای تو که نه! ولی برای برای تو که نه! ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده راستش! برای اینها که نه... برای خودت ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : حسین
که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 23:6 :: نويسنده : حسین
![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 22:56 :: نويسنده : حسین
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
ودلم بس تنگ است بی خیالی سپر هر درد است
بازهم می خندم.... آنقدر می خندم که غم از رو برود
ساده نیست خندیدن در زمان غم ها اما شاید توندانی سخت است.. ساده نیست جدایی ووصل.
زندگی در برزخ..... برزخ فاصله ها! ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : حسین
دقت کردین با کار خوابیدن آدمم کار دارن؟؟!! قبل ۱۲ بخوابیم میگن مرغی؟ بعد از ۱۲ بخوابیم میگن جغدی؟ راس ۱۲ بخوابیم میگن بمیر بابا با این سر وقت خوابیدنت………….. چه غلطی کنیم بالاخره؟!!!!! حالا دقت کردین همیشه وقتایی که با یکی ، شریکی چیپس یا پفک می خوری .. هی توهم داری که در حقت اجحاف شده ..! دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین، گوش دادن به دروغایی که طرف مقابل داره واست میبافه چقدر لذت بخشه؟! تا حالا دقت کردین وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی چقدر خوشگل میشه ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از ۳ ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی؟ دقت کردین قبلاً هر چی موبایل کوچکتر بود با کلاس تر بود،الان هر چی بزرگتر باشه!!! دقت كردين وقتي كليد ندارين هيچ كس تو خونه نيس ولي وقتي دارين همه توخونن!!!
- دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...
![]() - دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟! - دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی! - دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟! - دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟! - دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسن بالا قدم می زنن! - دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو روی فرش پیدا کنی - دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟! - دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردو خالی کنی همش خوب میشه؟! - دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله! - دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگ تکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع به خرج بدید... - دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟ - دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنش نمیرسه! - دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم می بینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟! ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : حسین
رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : حسین
من زندگي را دوست دارم ولي ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : حسین
به اندازه تمام دانه های برفی که تا حالا اومده دلم برات تنگه... به اندازه تمام دانه های برفی که تا حالا اومده دوست دارم... به اندازه تمام دانه های برفی که تاحالا اومده برات دعا می کنم ... ولی خیلی بیشتر از این حرفها : دلم برات تنگ شده . دوست دارم و برای اینکه به خواسته هات برسی برات دعا می کنم ...
دوست دارم ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : حسین
اگر ميداني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير ميكند .............. و صداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد، مهم نيست كه او مال تو باشد، مهم اين است كه فقط باشد: زندگي كند، لذّت ببرد و نفس بكشد . و تو هستی که با دیدنت رنگ رخسارم تغییر می کند و صدای قلبم آبرویم را به تاراج می برد . پس دوستت دارم ای بهترینم . مهم این است که تو فقط باشی ، زندگی کنی ، و نفس بکشی حتی اگر مال من نباشی ........ ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:55 :: نويسنده : حسین
من تو را دوست دارم.تو دیگری را دوست داری دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم.......... ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 1:50 :: نويسنده : حسین
سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟ ![]()
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:23 :: نويسنده : حسین
اینجا صداے پـا زیاد مے شنوم... ![]()
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : حسین
مهربان
![]()
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:9 :: نويسنده : حسین
![]()
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : حسین
اگر ماه بودم به هرجا که بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم سر رهگذار تو جا می گرفتم شبی بر لب بام من می نشستی مرا می شکستی ، مرا می شکستی ![]()
![]() |