در سر درس
|
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 19:8 :: نويسنده : حسین
سرم را شاید بتوانند گرم کنند دیگران ... اما وقتی تو نیستی ... هیچ کس نیست دلم را گرم کند ..
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : حسین
می شود باران ببارد؟ فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : حسین
می بوسم ومیگذارم کنار تمام چیزهایی که ندارم را دست هایت را عاشقیت را همه را عادت احمقانه ای است چسبیدن به چیزهایی که ندارمشان ....
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : حسین
این روزها در مـــــــن خدایی میکنــد …
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : حسین
دلم شور میزنه... میترسم صبح که از خواب بیدار شدم... از قاب عکستم رفته باشی... از تو بعید نیست...
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : حسین
ساده بگم : دلم تنگِ کسی هست ... که دیگه نیست ......... !!!
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : حسین
دلم برای یواشکی هامان تنگ شده یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح برای بوسه های پشت گوشی با صدای آهسته گفتن" دوستت دارم "
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : حسین
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : حسین
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, :: 20:58 :: نويسنده : حسین
وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،
سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : حسین
وقتی به کسی بطور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اعتماد می کنیددر نهایت دو نتیجه کلی خواهید داشت : ” شخصی برای زندگی “ یا” درسی برای زندگی “
سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : حسین
دریای نگاهت آرام بود
|