|
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : حسین
بازم مي خوام از دلتنگي هام واست بگم از دلتنگي که عين درهاي بسته اي مي مونه که وقتي تو مياي باز ميشه وقتي ميري تنگ ميشه اندازه يک نقطه کوچولو دلم مي خواد احساسمو تو نوشته هام درک کني احساس دل تنگي منو بدوني که دلم فقط براي تو مي تپه دلم باز واسه ي چشمات پرمي کشه باز تو سينه بال بال مي زنه واسه ديدنت واسه خنديدنت واسه وجودت نازنين ترينم ديگه همه وجودم به تو متصله حتي نفس هاي خسته من دلم مي خواد نفس کشيدنام تکرار نشن دلم مي خواد يه نفس بياد و بمونه تو سينه واسه هميشه بمونه يا يه نفس از تو سينه بره بيرون ديگه بر نگرده بدون تو خيلي خستم خيلي تنهام بي تو بودن بد جوري خوردم مي کنه هر روز بي تو بودن هر لحظه جون کندن من هر لحظه مردنو زنده شدن من نه فداي تو بلکه فداي لحظه هاي با تو بودن کاش مي شد براي يک بار روز تو را رها کرد فقط يکبار قانون عشق را شکست حتي به تو فکر نکرد ولي نمي شه حتي يک لحظه نمي شه مگه مي شه بي ياد تو اصلاْ لحظه اي سپري بشه اصلاْ زمان از حرکت مي ايسته تو يک ديوونه داري که بي قرارته بي قرار هميشه منتظرت .... [url=http://up.behtarin.com/][img]http://up.behtarin.com/uploads/thumbs/e920a464dd1.gif[/img][/url] نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |